اقدام نسنجیده یک رئیس جمهور
اگر تا قبل از حمله 7 اوت گرجستان به اوستیا روزنه های امیدی برای بازگشت این منطقه به گرجستان وجود داشت
این که دولت بریتانیا و بعضی از دولت ها برخلاف روند تاریخی این نام واژه «خلیج» را به کار می برند، یک اشتباه فاحش و توهین آمیز است.
عملکرد رسانه های عربی و نام خلیج فارس: محمدعجم
روزنامه شرق > شماره 776 16/3/85 > صفحه 13
نام های سرزمین ایران:دکتر محمد عجم
مشاهده متن
اسامی جغرافیایی باستانی میراث بشریت پژوهشی در مورد دو نام خلیج فارس و خزر و چالش های فراروی
خلاصه مطالب:
درگذر زمان نام های تاریخی نیز همانند انسان ها دستخوش حوادث و رویدادهای اعم از سیاسی، اجتماعی و یا فرهنگی بوده اند و رویدادها بر اسامی جغرافیایی نیز تاثیر گذار بوده اند به همین دلیل نام های تاریخی دارای بار سیاسی، فرهنگی، ارزشی، هنری، ادبی، اجتماعی و حقوقی هستند به دلیل وجود نهفته این بارهای ارزشی است که نام های تاریخی مورد توجه جهانیان قرار دارند در کهن میهن ما حداقل 500 نام تاریخی وجود دارد تعدادی از آنها در داستان های شفاهی سینه به سینه نقل شده اند و بخشی از فرهنگ ماقبل تاریخ ما را نشان می دهند بسیاری از این نام ها در متون اوستایی و باستان نامه فردوسی محفوظ مانده اند و تعدادی دیگر بر دل کوه ها و سینه سنگ ها و لوحه های سفالی حکاکی شده اند و بعضی از آنها نیز از طریق تورات، انجیل، قرآن، احادیث و کتب قدیمی به ما منتقل شده اند. هر یک از این نام ها ارزش های دینی، مذهبی خود را دارند و گاهی اوقات مناقشه بر سر یک نام تاریخی ممکن است به نزاع های خونین منجر شود. در خود ایران نیز بارها مردم یک شهر یا روستا و یا منطقه بر سر تعیین نام تقسیمات جدید در منطقه خود به اعتراضات و حتی درگیری های خونینی اقدام نموده اند.
http://www.ngdir.ir/papers/PPapersDetail.asp?PID=10269
| ||||||
| ||||||
|
خبرگزاری فارس:یک پژوهشگر گفت: تغییر نام مکان های جغرافیایی در ایجاد تهدید برای امنیت ملی و هویت تاریخی یک کشور موثر واقع می شود.
اما پرسش این است که آیا این فیلم واقعیت را بیان کرده یا نه؟
فیلم جدید در مجموع هیچ چیز تازه ای نسبت به آنچه قبلا بی بی سی و سایر شبکه های جهانی پخش کرده بودند نداشت، بلکه موارد زیادی از حقایقی که قبلا بر ملا شده بود را بطور عمد ناگفته گذاشت و تنها تلاش نمود مساجد را پناه گاه تروریستها و مسلمانان را تروریست پرور قلمداد نماید و دستهای آلوده آمریکا را از همه گناهانی که در تاسیس و راه اندازی و تدارک و تسلیح تروریستها مرتکب شده پاک نماید.
سی ان ان نگفت که در سال 1985 بیت انصار در پیشاور به یمن کمک های ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا به مرکز و نقطه وصل مامورین سیا و مجاهدین عرب تبدیل شد.در دوره ریگان 20 میلیارد دلار برای نابودی امپراتوری شر (شوروی) هزینه شد که بخش اعظم آن در پاکستان به تربیت، آموزش و مسلح سازی افرادی که آمریکا آنها را مبارزان راه آزادی می نامید خرج شد پاکستان از قبل کمک های تسلیحاتی که به مجاهدین می شد به یک زرادخانه منطقه ای تبدیل شد.
موشک های استینگر کارایی خود را با سرنگونی بیش از 90 هواپیمای جنگنده روسی بخوبی نشان داد و در سال 1989 ارتش آمریکا هزاران گلوله ضد تانک با خرج اورانیوم غنی شده برای پایگاههای پاکستان که در خدمت عرب افغانها بود اختصاص داد .
این نوع گلوله ها بعدا در جنگ خلیج فارس (1991) علیه عراق نیز بکار گرفته شد و تشعشعات آن هزاران معلول در عراق و بیش از 10 هزار بیمار در ارتش آمریکا برجای گذاشت اما پنتاگون آگاهانه این بیماری را بیماری مرموز و ناشناخته اعلام و نام آن را بیماری خلیج فارس گذاشت.
البته بعدا یک پرفسور آلمانی برای اولین بار پرده از این بیماری برداشت و آن را بیماری ناشی از تشعشعات اورانیوم بکار رفته در گلوله های ضد تانک تشخیص داد و بعد از آن هیچ راهی برای پردهپوشی باقی نماند و ماموران تحقیق و کارشناسان امر و سرانجام مقامات رسمی اعتراف کردند که از گلوله هایی با سوخت اورانیوم برعلیه تانکهای عراقی استفاده شده و حتی بمبی که 10 متر در بتن های پناهگاه بغداد نفوذ کرده بود بمب اورانیومی بوده است.
سی ان ان نگفت که بسیاری از همین افرادی که امروزه تروریست های القاعده نام گرفته اند از سوی رئیس جمهور ریگان و بوش پدر مدال قهرمانی گرفته اند نمونه آن علی محمد یکی از افراد ارتش آمریکا است که هم اکنون بجرم دلسوزی برای القاعده در آمریکا زندانی است و لقب قهرمانی نیز از وی سلب شده است. او در افغانستان مامور آموزش افراد القاعده بود و به همین دلیل مدال گرفته بود.
سی ان ان نگفت که چرا برژنسکی در سال 1985 گفته بود مجاهدین فرشتگانی هستند که برای پشتیبانی از آمریکا در نابودی امپراتوری شر فرستاده شده اند. او همچنین نگفت که برخی از کسانی که امروزه بازوی القاعده هستند بیشترین حمایت تسلیحاتی را از آمریکا دریافت می کردند و از جمله موشک های استینگر در آن زمان به آنها تحویل شده بود و بعد از فروپاشی شوروی آمریکا حاضر شد موشکهای باقی مانده را هر فروند به مبلغ سیصد هزار دلار باز خرید نماید.
ساخت آمریکا
سی ان ان نگفت که بدون حمایت های لجستیکی و پشتیبانی مالی و اطلاعاتی آمریکا القاعده هرگز نمی توانست به تشکیلاتی قدرتمند و بین المللی تبدیل شود.
ویلیام کیسی رییس سیا شخصا در سال 1986 یکی از مدیران ISI را مامور کرد تا داوطلبان نخبه را از کمپ های آموزشی پاکستان شناسایی و برای آموزش به کمپ پیری مرکز سری سیا در ورجینیا و در کمپ بروکلین در نیویورک منتقل سازد در این دو کمپ صدها جوان مصری، پاکستانی، سعودی، یمنی، اردنی و ... حتی آمریکایی ، اموزشهای ویژه و حتی آموزش ساخت و استفاده از سلاحهای شیمایی و ش. م. ر . دیدند و بیشتر آنها پس از آموزش به جلال آباد اعزام می شدند.
تام کیروی یک مامور انگلیسی که به مجاهدین آموزش می داده است به آبزرور شماره 13 اوت می گوید تمام چیزهایی که ما به آنها آموزش دادیم که علیه شهرهای بزرگ شوروی و علیه شهروندان و منافع شوروی بکار گیرند هم اکنون آنها علیه خودمان بکار می گیرند.
از سال 1982 تا 1990 بیشتر از 30 هزار داوطلب از 25 کشور دنیا وارد پاکستان شدند و پس از طی دوره های لازم که عموما افسرانی از پاکستان و آمریکا آنها را هدایت می کرد عازم جبهه می شدند در این میان بیت انصار پیشاور و دفتر خدمات رسانی ( MAK ) بن لادن نقش واسطه را انجام می داد. این دفتر نقطه اتصال ماموران سیا و آی سی آ و مجاهدین بود.
این دو سازمان اطلاعاتی آمریکا بهترین دوستان دفتر خدمات رسانی و گروه سلفی بودند. در سال 1985 ترکی فیصل رئیس کل استخبارات عربستان به همراه کمک قابل توجه مالی و لجستیکی به پیشاور رفت و ضمن ملاقات با بن لادن کمبودها و نیازمندی های آنها را به مقامات عربستان برای تصویب بودجه کمکی گزارش نمود.
بنظر ماموران سیا در آن دوره بهترین دوستان آمریکا سلفی هستند و نه ناسیونالیست ها و ملی گراهای مذهبی زیرا سلفی ها با تمام وجود اعتقاد به نابودی کمونیسم دارند اما ملی گراها فقط می خواهند کشورشان را از سلطه کمونیزم برهانند و بعد از آن ماموریت خود را خاتمه یافته می دانند. این نوع بینش، سلفی ها و آمریکایی ها را به قوی ترین متحدین تبدیل کرد.
موسسات مالی و تجاری بن لادن بزرگترین سودهای تاریخ خود را در دهه 80 میلادی بدلیل حمایت کاخ سفید بدست آورد . بن لادن حتی شریک تجاری بوش پدر و پسر بود.
رابین کوک وزیر در کابینه انگلیس طی مصاحبه ای به گاردین می گوید غرب باید اعتراف کند که مقصر است و در جنایت القاعده سهیم است دشمنی با بلوک شرق ما را کور کرده بود فقط به ک.تاه مدت فکر کرده بودیم.
برژینسکی می گوید برای ما مهم آزاد سازی اروپای شرقی و فروپاشی شوروی بود با طالبان و القاعده نیز سر فرصت می شد معامله کرد.
میلت بیردن رئیس سازمان سیا در پاکستان(بین سالهای 1986تا 1989 ) به مجله نیویورکر 24 ژانویه 200 گفته است :" بله ما می دانستیم که برای بن لادن ماهانه بطور متوسط 25 تا 20 میلیون دلار پول از خلیج فارس می رسید او به پول ما نیاز نداشت اما تجهیزات ما برای او کارساز بود . سیا بطور کامل از فعالیتهای MAK و دفتر بیت انصار آگاه بود".
رئیس جمهور پاکستان اخیرا در پاسخ به این اتهام آمریکا و انگلیس که" هرجا عملیات تروریستی انجام می شود سرنخ هایی و حلقه وصلی بین آن و پاکستان وجود دارد از انفجارهای کنیا و تانزانیا تا نیویورک ، لندن، مادرید و بمبی ای" چنین پاسخ داده است: مشکل به زمانی برمی گردد که بین 20 تا 30 هزار جنگجو برای مبارزه با کمونیزم وارد پاکستان شدند و شبکه مساعدت و سازماندهی آنها در پاکستان انجام گرفت و ما در مسلح کردن و پشتیبانی مالی آنها نقش نداشتیم ( یعنی خود شما آمریکایی ها و انگلیسی ها همه کاره بودید).
ژنرال طلعت مسعود نیز در توجیه وجود سرنخ های تروریستی می گوید : ما وارث بقایای و تبعات دوره جهاد با شوروی هستیم.
آیا واقعا نحسی امپراتوری شر دامن غرب را هم گرفته است و یا غرب قصاص جنایات و مظالم خود را می پردازد؟
بن لادن می گوید ما با آمریکا می جنگیم چون حکومت جنایتکاری است ما بر امپراتوری شر ( شوروی) پیروز شدیم و به یاری خداوند بر شیطان بزرگ آمریکا نیز پیروز خواهیم شد.
آمریکا و القاعده هر دو به مصادره افتخارات ناشی از فروپاشی شوروی پرداخته اند . هنگامیکه شوروی فرو پاشید آمریکا افتخارات این پیروزی را بطور تام و تمام از آن خود دانست و پشیزی هم برای مجاهدین و القاعده و دیگران قائل نشد.
در تمام فیلم های سینمایی که راجع به جنگ افغانستان ساخته شد حتی یک عرب وجود ندارد قهرمانها همگی یا آمریکایی هستند و یا مجاهدین افغان که فقط به عنوان راه بلدهایی البته نادان ، احمق و تند خو ، کماندو های آمریکایی را راهنمایی می کنند؟ و این کماندو ها هستند که همه جا دشمنان خود را با زرنگی نابود می کنند و اصلا حتی زخمی هم بر نمی دارند و همیشه پیروز فیلم هستند اگر هم فردی از همراهان کماندوهای آمریکایی کشته می شود همان راه بلد های محلی هستند که بدلیل عدم توجه به فرامین آمریکایی ها کشته می شوند و این مصادره افتخارات پیروزی و انحصار طلبی آمریکا خود آغاز بروز سوء ظن میان این دو طایفه بود .
پایان ماه عسل آمریکایی ها و افراد بیت انصار
آمریکا تصور می کرد که می تواند از نیروهای القاعده در جهت اهداف خود استفاده نماید و بعد هم کار آنها را تمام خواهد کند اما القاعده دست آمریکایی ها را خواندند.
پس سهم ما از پیروزی چیست؟ افراد القاعده هنگام خروج شوروی از افغانستان به کشورهای خود بازگشتند و در میان توده های مردم از آنها همچون قهرمان استقبال شد اما دولتمردان هیچ سهمی برای آنها قائل نشدند.
در عربستان دولت به درخواست های اسامه بن لادن برای بکارگیری نیروهایش بجای تفنگداران آمریکا دست رد زد و 450 هزار تفنگدار آمریکایی را به سرزمین خود راه داد.
غربی ها حاضر نشدند به آنها در آزادسازی کویت نقشی بدهند. آمریکایی ها از این به بعد بجای عبارت مبارزان راه آزادی که بیشتر از 10 سال آن را در رسانه های غربی برای نامیدن جنگجویان افغانستان بکار می بردند عبارت نوساز" عربهای افغان"را رایج ساختند.
باقی ماندن تفنگداران آمریکایی ( پس از آزاد سازی کویت) در عربستان ناراحتی گروه بن لادن( عرب افغان ) را به همراه داشت این گروه تهدید کرد که اگر آمریکایی ها از سرزمین وحی بیرون نروند علیه آنها اعلام جنگ خواهد کردنه دولت عربستان و نه آمریکا هیچگونه اهمیتی برای این تهدید ها قائل نشدند.
حتی وقتی انفجار ظهران 1996 صورت گرفت آمریکایی ها این انفجار را به دیگران نسبت دادند و به هیچ عنوان حاضر نبودند بپذیرند که القاعده حاضر به انجام خرابکاری علیه آمریکا است اما خود سعودی ها از متهم کردن سایر کشورها امتناع ورزیدند و به گروه بن لادن مظنون شدند.
دولت سعودی ثروت بن لادن را بلوکه کرد و در سال 1994 تابعیت سعودی را از وی سلب نمود. بن لادن در این زمان در سودان بسر می برد و دویست میلیون دلار در آنجا سرمایه گذاری کرده بود.
در سال 1996 بدنبال انفجار در ظهران بن لادن مجبور شد سودان را به مقصد افغانستان ترک کند او به طالبان که به تازگی کابل را بتصرف در آورده بودند پیوست و به یک تندروی افراطی علی آمریکا تبدیل شد.
سال 1998 انفجار همزمان سفارتخانه های آمریکا در کنیا و تانزانیا روخ داد اما حتی در این زمان نیز هنوز ماموران سیا و دوستان سابق بیت انصار حاضر نبودند که دوستان القاعده ای خود را متهم کنند. بلافاصله آنها حزب الله را مسئول شناختند اما وزارت خارجه آمریکا، سیا را متهم به بی کفایتی نمود و راسا القاعده را مسئول شناخت.
کسانی مانند سناتور اورین که از دوستان القاعده بود و کنیسترانو که از سال 19984 مسئول پشتیبانی مالی و تدارکاتی برای مجاهدین بود حاضر به قبول این موضوع نبود که القاعده دشمن آمریکا است. ولی سازمان سیا و اف بی ای نیز یک هفته بعد تائید کردند که کار کار القاعده است و القاعده به دشمن آمریکا تبدیل شده است.
دو هفته بعد کلینتون دستور حمله موشکی به مقر القاعده در خوست و یک مرکز صنعتی در خارطوم را صادر نمود. کلینتون برخلاف ریگان و بوش پدر چندان از طالبان و القاعده خوشش نمی آمد و آنها را نیروهای ارتجاعی می دانست که نمی توانند دوستان خوبی برای آمریکا باشند.
اکنون باید دید چه عواملی باعث ظهور چنین گروههای افراطی شده است آیا آمریکا نمی خواهد به عواملی که ریشه در سیستم و عملکرد آن کشور بویژه در خاورمیانه دارد اعتراف کند؟
این کاستی ها از ضعف و نقصان در بینش و کوتاهی در نگرش و راهبرد و وجود غبار در نگاه به جلو تا عجز کامل در راه رسیدن به توافق پایدار با دیگران بر اساس رضایت متقابل را شامل می شود که این وضعیت از زمانهای قدیم تا کنون بر عقل عربی سایه افکنده است.همین کاستی ها است که گاهی صدام ها را خلق می کند و گاهی زرقاوی ها را.
دردو قرن گذشته عقل عربی در جهت خلق دانش و هنر دستاوردی نداشته است.پس از جنگ جهانی دوم یک مقام غربی گفته بود عرب ها کتاب نمی خوانند اگر هم بخوانند آنرا نمی فهمند.اما امروز در جهان عرب کتاب به وفور یافت می شود خوانندگانی هم دارد اما اگر از آن درک درستی شود کاربردی مناسبی نمی یابد.
برغم ثروت انبوهی که بسیاری از کشورهای عربی از آن برخوردار شده اند اما هنوز هم تعداد رقاصه ها از دانشمندان عرب بیشتر هستند. شاید بتوان گفت در قرن 19عقلانیت در کشورهای عربی تعطیل شده بود اما اکنون در قرن بیست و یکم هم هنوز عقلانیت سیاسی عربی به گونه است که همواره در جا می زند، گویی که جهان همچنان ثابت است و نه به پیش می رود و نه تکامل و تحولی وجود دارد.
تمام فرصت هایی که برای سیاسیون عرب فراهم شده است تا خود را حداقل از این گرفتاری هایی که می شناسند و از تنگ نظری های سیاسی رها سازد نتیجه ای جز شکست به همراه نداشته است.
عقل سیاسی عربی از دهه 50 میلادی ابتدا متوسل به قوم گرایی شد و این قوم گرایی به بزرگ بینی،نژادپرستی و شونیزم ختم شد ودر نتیجه آن احساسات وعواطف موهوم بر خردورزی و واقع گرایی غلبه کرد ودولت وحدت عربی ( سوریه مصر- عراق ) ازهم پاشید.
عقل عربی بجای اینکه از این شکست های پیاپی درس بگیرد و خطاهای فنی و تاکتیکی آن را شناسایی کند و به تقویت خودآگاهی و خود بیداری بپردازد،مجددا در دام خود محوری،جانبداری های کورکورانه و برتری پنداری قومی و فکری گرفتار شد.
ادونیس در کتابش بنام" هویت کامل نشده " در این مورد می گوید : پدران تمامی رهبران عرب ، پدران بد ، خدایگان کوچک و جامعه پدر سالارانه بوده اند.این پدر سالاری فراگیر و خودکامه عامل گرفتاری های فکری و مبداء اساسی در الهام گرفتن برای طغیان و ریشه گیری استبداد در داخل جامعه عربی است و این خدایگان کوچک عامل همه این کاستی های فکری سیاسی هستند که باید آنرا برطرف نمود.
نقد و بررسی نظام طایفی ای و تعصبات قومی در کتاب " نظام طایفه ای از دولت تا قبیله" توسط متفکر عرب برهان غلیون بخوبی کند و کاو شده است و شرح حال انواع و ریشه های تعصبات عربی بررسی گردیده است.
توده های مردم در کشورهای عربی سیاست رابصورت سطحی و از طریق برخورد ساده انگارانه باجراید و رسانه های گروهی می فهمندوگمان می کنند که سیاستمدارهستند. حال اینکه سیاست بسیار پیچیده است و بدون فهم ابعاد مختلف و ریشه های تاریخی و گوهره و بنیاد هر موضوعی نمی توان نسبت به آن موضوع قصاوت کرد. به این صورت است که عقل سیاسی عربی گمان می کند عقل کل است و به همه چیز اشراف دارد و بی نیاز از کند و کاو است، در حالیکه او در حقیقت عاجز از درک کنه و پایه های مطلب است و روبنا را نگاه می کند. نگاه سیاسی عربی مانند نگاه خریدار عوام نسبت به یک ساختمان است که فقط به تزئینات توجه دارد و نه به شالوده و پایه های کار.
اگر عقل عربی اعتراف کند که چیزی نمی داند این خود گام بزرگی است تا برای فهم مطلب تحرک و جنب و جوش نماید ( آنکس که نداند که نداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند) عقل عربی با موضوع سیاست همیشه با شیوه تحریم ،تکفیر( کافر بینی) و تجریم ( جرم بینی ) و ترس همراه بوده است.
این موضوع به این حقیقت اشاره دارد که بحران عقل عربی ، بحرانی است که ریشه های عمیق تاریخی دارد. به تاریخ عرب جاهلی نظری بیفکنید اتحاد براساس قبیله گرایی، دیکتاتوری فردی، انتقام جویی قبیله ای، مجازاتهای بی اندازه افراطی ، جنگ های سی ساله و بیشتر و .....
در جامعه عربی هرگاه که عقلانیت و خرد ورزی کم رنگ شده ، شناخت و کند و کاو،نقد، همبستگی و آزادی از میان رفته، بدنبال آن کشورهای عربی میدان تاخت و تازبیگانگان شده است. اگر جهان عرب خود را از این مشکل برهاند و از بخشی از خود خواهی ها بنفع جامعه چشم پوشی کند و از خود ستایی ها و منیت ها و از تنگ نظری ها دست بردارد آنگاه بر بحران های موجود غلبه خواهد کرد و راه ترقی را خواهد پیمود و سیاست را بومی خواهد کرد.
جامعه عربی باید به جامعه نقد پذیر تبدیل شود و از هورا کشیدن و احسنت! و بارک الله گفتن به ارباب کرسی های قدرت دست بردارد و انتقاد سازنده را اساس ترقی قرار دهد.
اختناق و سرکوب اندیشه های و سرکوب دگر اندیشان نتنها باعث از میان رفتن ایده های خوب و یا بد آنها نمی شود بلکه مخفی می شود، متراکم می شود و در زمانی مناسب بصورت انفجاری دهان باز می کند، رسوا شدن عیب های هیج اشکالی ندارد بلکه به آگاه شدن کمک می کند.